توجه کنید:
قبل از هر چیز توجه داشته باشید که محصولات مربوط به شناخت، معرفی و مباحث تکمیلی و راهکار های درمان ۱۸ طرحواره ی یانگ در سه فصل مجزا برای شما عزیزان ارائه شده است که شما عزیزان میتوانید این محصولات را به راحتی تهیه کرده و استفاده کنید. همچنین برای معرفی، شناخت و درمان هر طرحواره به صورت جداگانه نیز محصول آموزشی(مربوط به طرحواره ی مد نظر شما) یرای شما عزیزان ارائه شده است که شما میتوانید این محصولات را هم خیلی راحت تهیه کنید و استفاده نمایید.
۱-مبانی اولیه شناخت طرحواره ها ۲-معرفی طرحواره های ناسازگار ۳-مباحث تکمیلی شناخت طرحواره ها
شما عزیزان برای طی کردن پروسه ی کامل شناخت تا درمان طرحواره ها(۱-شناخت طرحواره ها ۲-معرفی طرحواره های ناسازگار ۳-مباحث تکمیلی شناخت طرحواره ها) باید این سه محصول را به صورت جداگانه تهیه کرده و استفاده کنید.
ما برای رفاه حال شما عزیزان این سه محصول را به صورت یک پکیج(پکیج دوره جامع شناخت و درمان طرحواره ها(خودشناسی با طرحواره ها) ) با قیمتی بسیار عالی و با تخفیف ویژه ارائه داده ایم. شما میتوانید این پکیج استثنایی را خریداری کنید و از هر سه محصول استفاده کنید.
با یک تیر سه نشون بزن(برای خرید پکیج اینجا کلیلک کنید)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طرحواره انزوای اجتماعی
اومده بود خودشو بیشتر بشناسه. اولش تست شخصیت زده بود و می خواست تفسیرشو تو جلسه براش بگم. گفتم چی شد که تصمیم گرفتی بیای مشاوره و تست بزنی؟ می خوای ازدواج کنی؟ خواستگاری رفتی؟
گفت: ازدواج آره ولی خواستگاری نه هنوز. خانم دکتر من یه حسی دارم که تو جمع حس خوبی ندارم. من زیاد از جمع و دورهمی خوشم نمیاد.
فکر کردم بخاطر درونگرا بودنشه. اما بعد که بیشتر حرف زد متوجه شدم نه این بخاطر شخصیت درونگراش نیست. بلکه یه درد روانی یه تله ی طرحواره ایه که توش گیر افتاده.
بیشتر گفت: از بچگی خانواده مون زیاد اهل رفت و آمد نبودیم. نه اینکه فامیل کم داشته باشیم نه. بلکه بخاطر اینکه پدرم مشکل روحی داشت ما زیاد مهمونی و این طرف اون طرف نمی رفتیم. مامانم هم رو تربیت ما حساس بود می گفت تو کوچه نرید حرف زشت یاد می گیرید و اینا… حتی اگه دست خودش بود نمیذاشت بریم مدرسه می گفت خودم بهتون درس میدم مدرسه رفتن وقت تلف کردنه. ولی ما رفتیم . جمعه ها دلم می سوخت وقتی می دیدم همسایه ها مهمون دارن یا دارن می رن مهمونی ولی ما همش تو خونه ایم. داداشم خیلی به حرف مامانم پایبند نبود و تو کوچه می رفت ولی من جرات داداشمو نداشتم.
من بچه آرومی بودم. تو مدرسه هم نمی رفتم خیلی با بچه های جدید دوست بشم. درسم خوب بود. همیشه نمراتم خوب بود. اصلا احتیاج نبود درس بخونم زیاد. من همیشه از بچه ها جلو بودم. وقتی می دیدم یه درسی رو نمی فهمن تعجب می کردم تو کلاس حوصله ام سر می رفت. کتاب از کتابخونه می گرفتم یواشکی سرکلاس می خوندم که کمتر حوصله ام سر بره. خوشمم نمی اومد با بچه ها زیاد حرف بزنم. اونا حرفای بچگونه می زدن ولی حرف من همش از کتابایی بود که مال بیشتر از سنم بود. بعدا که رفتم دبیرستان و فهمیدم من تیزهوش بودم و این مدت حق داشتم حس کنم مث بقیه نیستم و کسی منو درک نمی کنه. رفتم رشته ریاضی. راحت کنکور قبول شدم رفتم دانشگاه صنعتی شریف. اونجا فک کردم می تونم با بقیه دوست بشم. فک میکردم چون هم رشته ایم راحت تر می تونم باهاشون رفیق بشم. من حس بهتری بهشون دارم. بعد دیدم نمیشه. انگار من با بقیه فرق دارم. حس متفاوت بودن دارم. دلم می خواد مث دیگران باشم. دوست داشته باشم . ولی این حس غریبه بودن و اینکه اونا همزبون و هم سطح من نیستن نمیذاره اینکارو بکنم. دیگه فقط با کتاب و کار و درس سرمو گرم می کنم. راستش الان به فکر ازدواج افتادم. مامانم می گه وقتی ازدواج کنی نمیشه که هی بری تو اتاق خودت کتاب بخونی باید رفت و آمد کنی با فامیل زنت. برا همین احساس خطر کردم و اومدم ببینم مشکلمو می تونم حل کنم؟
آره. خوشحال شدم براش که قبل اینکه ازدواج کنه و ازدواجش تو خطر بیافته اومده. رفت و آمد نکردن، تیزهوش بودن باعث شده بود با دیگران احساس صمیمیت نکنه و از آدما دور بشه. آرش تو تله انزوای اجتماعی و بیگانگی افتاده بود. و حالا که ناچار بود وارد اجتماع بشه متوجه شده بود ممکنه بیشتر آسیب ببینه.
برای شروع ازش خواستم تا جلسه بعد، تو یه برگه اسم ۱۵ نفر از اطرافیانی که فکر می کنه خیلی باهاشون فرق داره و باهاشون حس غریبی داره رو بنویسه و تا می تونه شباهتهای بین خودش و فرد به فرد اونهارو بنویسه.
باید حس متعلق بودن به آدمهای اطرافش رو توش بیدار می کردم. این قدم راحتی بود و قدم بعدی هم یاد دادن مهارتهای اجتماعی و ارتباطی.
ازش خواستم حداقل چندماه ازدواجشو به تاخیر بندازه تا یه کم شرایط روحی اش طبیعی و عادی بشه، بعد اقدام کنه.
براش توضیح دادم طرحواره ای که داره هم تو فرایند خواستگاری و هم ارتباطش تاثیر بسیار منفی ای می ذاره.
گغت الان نتونستم کسی رو صددرصد انتخاب کنم. فقط مامانم یه خانمو مامانم معرفی کرده عکسشو نشونم داده خوشم اومده. خوب شد که قبل خواستگاری اومدم مشاوره.
از فرصت خوشحالیش استفاده کردم و گفتم اینم بدون بخاطر روحیه خاصی که داری ممکنه تو مشاوره از مطرح کردن خیلی افکار و احساساتت راحت نباشی و فکر کنی من اونارو نمی فهمم. به این فکرت اهمیت نده و مثل دانشمندا فکرتو آزمون کن. و از من بپرس و باهام چک کن ببین درکت می کنم یا نه.
احساس کردم این جمله بهش اطمینان خاطر بیشتری داد. با این جمله من از زهری که طرحواره طی درمان می ریخت پیشگیری می کردم.
بلند شد، و خیلی ساده خداحافظی کرد و رفت وقت بگیره. بی مهارتی اش تو سلام و احوالپرسی نشون میداد که چقدر طرحواره ش عمیقه. اما امیدوار بودم. مهم انگیزه ش بود و اینکه خودش برای درمان اومده بود. این دو فاکتور پیش آگهی خوبی از درمانش نشون میداد.
بین دیگران احساس غریبی می کنم، فکر می کنم هیچکس شبیه من نیست، همه با من فرق دارن، من مثل هیچکس نیستم، تنهام.
ممکنه این جملات براتون آشنا باشه، خودتون گفته باشین یا اطرافیانتون بکار برده باشن.
این طرز تفکر مربوط به طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی هست.برای اینکه بیشتر با این فیلتر ذهنی آشنا بشیم اول ببینیم طرحواره چیه؟
طرحواره چیه؟
الگوهای فکری و احساسی غلط که باعث به هم ریختگی فضای ذهنی و زندگی ما می شن، طرحواره یا تله زندگی نام دارن که از دوران کودکی تا نوجوانی مون شکل گرفتن و به صورت مکرر توی زندگی مون، وارد می شن. این الگوها، رفتارهای ناسازگاری هم با خودشون دارن. این الگوها می تونن خیلی خوب شخصیت مارو توضیح بدن و دلیل خیلی از کارها و احساسات نامتعادل مارو مشخص کنن.
نشانه های طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی
- این افراد معتقدن با بقیه خیلی فرق دارن، به هیچ گروهی احساس تعلق ندارن.
- احساس می کنن منزوی و تنها هستن.
- احساس تنهایی و فرق داشتن رو ممکنه توی افکار، شخصیت و سبک زندگی شون داشته باشن.
- سعی می کنن به دیگران نزدیک نشن چون میترسن مسخره بشن یا درک نشن.
- از درونیات خودشون که با دیگران متفاوته، احساس شرم و خجالت و حتی ترس از فاش شدنشون دارن.
- بخاطر این حس متفاوت بودن، به دیگران نزدیک نمی شن یا گرم نمی گیرن و همین باعث میشه بیشتر منزوی و تنها بمونن.
- مهارتهای اجتماعی اونها ضعیف، چون بین دیگران نرفتن تا یاد بگیرن.
- احتمال داره هوش هیجانی شون پایین باشه و افراد ساده ای باشن.
- گاهی حس می کنن شوخیها و حرفهای دیگران رو نمی فهمن.
دلایل شکل گیری طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی
- تو خانواده هایی زندگی کردن که با دلایل متفاوتی با اکثریت جامعه فرق داشتن، مثلا از نظر قومیتی، یا مذهبی یا نژادی با اکثریت جامعه متفاوت بودن.
- بخاطر شغل پدر یا علتهای دیگه، مجبور به مهاجرت بودن و مدتهای زیاد توی یک شهر نموندن و همین باعث شده هیچ جا و با کسی احساس تعلق نکنن. مثلا پدرانی که نظامی ان یا روحانی هستن و مدام مهاجرت می کنن.
- توی مدرسه ای درس خونده که بچه ها از نظر سطح زندگی خیلی باهاش متفاوت بودن.
- طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی در صورتی که فردی تیزهوش و یا با استعداد خاص هم باشه شکل میگیره، چرا که بخاطر شرایط خاص این فرد، با دیگران احساس تفاوت زیادی می کنه. مثلا دانش آموز تیزهوش ۹ ساله ای که با دبیرستانی ها تو یک کلاس می شینه.
- داشتن معلولیت یا بیماری خاص یا نقص فیزیکی و مشکلات رفتاری و تحصیلی هم منجر به بروز این طرحواره میشه.
- داشتن مسائل روحی خاص مثل تمایلات جنسی نامتعارف و مشکلات روحی خاص (مثلا پیش زمینه های شخصیت اسکیزویید و اضطرابی را داشتن)
- زندگانی کردن تو شرایط دشوار و ناراحت کننده مثل فقر زیاد، یا محله های محروم هم باعث شکل گیری طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی میشه، بویژه که در سالهای بعد وارد محیطهای متوسط بشن، اونجا تفاوت رو بیشتر حس می کنن.
- اگه والدین مشاغل خاصی مثل پزشکی، روانشناسی، نظامی بودن یا مشاغل سیاسی داشته باشن، و یا بسیار ثروتمند باشن و یا چهره مشهور باشن، سبک زندگی کودکان تو این خانواده ها متفاوت از بقیه کودکان میشه و این باعث حس انزوا و بیگانگی توی این کودکان میشه.
- یکی از دلایل نوین شکل گیری این فیلتر ذهنی، استفاده والدین از فرزندشون به عنوان ابزاری برای کسب درآمد یا جلب توجه توی فضای مجازیه. اینکارها باعث میشه که کودک احساس متفاوت بودن کنه، زندگی ش خیلی متفاوت از هم سناش می شه.
طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی و سه نوع رفتار متفاوت اون
کسانی که در چارچوب این تله زندگی گیر افتادن، یا:
- اگر وارد جمعی می شن یا با کسی دوست می شن، بیشتر به تفاوتها دقت می کنن و نظر نمی دن و همراه نمیشن. مثلا به مهمونی میره ولی میگه حرفهای من با اونها فرق داره و طرز فکر من، و من حرف مشترکی باهاشون ندارم پس چیزی نمی گم.
- از دیگران دوری می کنن، یا دوست نمی شن و صمیمیت ایجاد نمی کنن.. اینکارشون باعث میشه علاوه بر تنهایی درونی خودشون بخاطر طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی، تنهایی اجتماعی رو هم تجربه کنن. هر چه ما کمتر به سمت دیگران بریم، طبیعتا دیگران هم کمتر به سمت ما میان و این منجر به احساس تنهایی بیشتر میشه.
- گاهی با همه زود دوست میشن و می خوان نشون بدن که افراد منزوی نیستن و توی هر گروهی دوست و آشنایی برای خودشون دارن. خود واقعی شونو نشون نمی دن و نقش بازی می کنن. و از اونجایی که ممکنه بخاطر ارتباطات کم تو کودکی، مهارتهای اجتماعی رو یاد نگرفته باشن، پس نپخته و خام تو روابط برخورد می کنن و ممکنه مورد تمسخر قرار بگیرن یا پذیرش و محبوبیت لازم رو بدست نیارن.
معرفی فیلم
انیمیشن زیبای مری و مکس می تونه نشون دهنده ی روحیات و رفتارهای یه فرد دارای این تله براتون باشه.
درمان طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی
اگه شما هم درون خودتون این حس بیگانگی رو دارین، ابتدا:
- دنبال ریشه ها و فکرهای پشت این احساس بگردین و ببینین که زمینه بروز چنین حسی چی بوده؟
- در نظر داشته باشین که شباهتهای ما آدمها با هم، بیشتر از تفاوتهای ماست. اگر چه میزان تفاوتهای ما بسیار هم باشه، باز هم از تعداد شباهتها کمتره.
- وقتی توی جمعی وارد میشین با خودتون خودگویه های مثبتی داشته باشین و دنبال شباهتها بگردین و اونارو تو ذهنتون تکرار کنین تا ملکه ذهنتون بشه.
- با گروه هایی که بیشتر شبیه شما هستن مثلا جامعه ترک زبانان، انجمن نویسندگان یا شاعران، انجمن معلولیتها یا بیماریهای خاص و …. ارتباطاتتونو بیشتر کنین. بین اینها طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی شما کمتر میشه.
- از ورود به گروه هایی که شمارو نمی پذیرن و تفاوت زیادی دارین خودداری کنین، شما یه بار زندگی می کنین قرار نیست خودتونو اذیت کنین که افراد بسیار متفاوت از شما، شمارو بپذیرن. مثلا اگه شما آدم روشنفکری هستین از نظر سبک زندگی یا مذهبی، از دوستی با افرادی که بسیار متعصب هستن دوری کنین.
- اگه آدمارو دسته بندی افراطی می کنین مثلا می گین آدمای خوب یا بد، آدمایی که با من هستن و آدمایی که با من نیستن، این می تونه ناشی از خطای تفکر دوقطبی یا برچسب زنی باشه، برای شناخت و اصلاح خطاهای شناختی می تونین محصول پاکسازی ذهن رو تهیه کنین.
- احساس متفاوت بودن و درک نشدن ناشی از طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی باعث محدود شدن شما میشه و کمکی به حال و شرایط شما نمی کنه، برای اینکه بیشتر درک بشین باید بیشتر خودتونو بروز بدین و دیگران رو از درونیات خودتون آگاه کنین. بویژه با افراد امن، اگه شما شباهتها و ذهنیتهای خودتونو به اشتراک نگذارین، چطوری توقع دارین که شمارو درک کنن.
- طی فرایند درمان، حتما همه احساسات و افکارتونو با درمانگر در میون بذارین و از داشتن افکار عجیب و غریب احساس شرم نکنین، همه آدما ممکنه افکاری داشته باشن که با دیگران فرق کنه و کسی ازشون خبر نداشته باشه. گفتن فکرهاتون می تونه کمک خوبی برای خودآگاهی و خودشناسی و درمان بهتر باشه.
- طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی موجب شکل گیری اضطراب اجتماعی میشه، با یادگیری مهارتهای اجتماعی و ارتباطی می تونین به این اضطراب غلبه کنین با شرکت در دوره های طرحواره درمانی و مراجعه به طرحواره درمانگر، یاد می گیرین که با افکار منفی خودتون چالش کنین و روابطتتونو اصلاح کنین.
من شیما محمدی روانشناس بالینی و طرحواره درمانگر با بیش از ۱۰ سال سابقه کاری اومدم که به شما عزیزان کمک کنم تا از تله طرحواره هایی که در اون گرفتار شده اید رها بشید و دوباره طعم خوددوستی و یک زندگی با رضایتمندی و روابط عالی رو بچشید. برای شرکت در دوره های طرحواره درمانی و مشاوره به من پیام بدین.(۰۹۱۹۸۲۰۰۰۳۰)
مارو تو اینستاگرام دنبال کنید.
2 Comments
چه جالب بود برام…من گاهی اوقات فکر می کردم این حسا یه جور مسایل عجیبه که نباید گفته بشه
همینطوره، افرادی که این طرحواره رو دارن احساس جدایی دارن از دیگران و فکر می کنن طرح مسائلشون برای دیگران چیز عجبیب و غریبیه