- ۰۹۱۹۸۲۰۰۰۳۰
- Shokufasho.com@gmail.com
- قم – زنبیل آباد – میدان صدوقی – نبش کوچه ۱۷ – مرکز مشاوره زندگی عاقلانه
چرا طلاق؟
هنوز هم سوال خیلی از افراد ممکنه این باشه که چرا این روزا آدما طلاق می گیرن؟ چرا اینقد جدایی ها زیاد شده؟ چرا زن و شوهر مث قبل با هم نمی سازن؟ چی به روز آدما اومده؟ چرا به فکر بچه هاشون نیستن؟ و… از اون طرف افرادی هم که در صدد جدایی هستن ممکنه بارها با خودشون چراهای مختلفی بگن: چرا زندگی من اینطور شد؟ چرا شانس نداشتم؟ چرا دیگران خوشبختن؟ چرا همسر من اینطوریه؟ چرا من باید بعد سالها جدا بشم؟ یا چرا همسرم نمی خواد با من زندگی کنه؟…
سوال شما تو این زمینه چیه؟
طلاق یعنی جدایی قانونی و شرعی زن و مرد، یعنی اون تعهدی که به هم دادیم که با هم زندگی مشترکی داشته باشیم رو دیگه نمی خوایم یا نمی تونیم ادامه بدیم. حالا چی میشه که این اتفاق می افته؟
بعضیا جوابهای تک بعدی، اشتباه یا ساده انگارانه ای برای این موضوع دارن مثلا می گن فلانی خوشی زده زیر دلش، یا زنها یا مردها پرتوقع شدن، بخاطر بی حجابی و بی ایمانی اینقد دارن طلاق می گیرن، چون بی مسوولیتن و به فکر بچه هاشون نیستن دارن طلاق میگیرن، می خوان برن دنبال خوشی خودشون، بخاطر فیلم ها و ماهواره و… اینا دارن طلاق می گیرن، فلانی چرا طلاق گرفت؟ چون شوهرش معتاده یا چون خرجی نمیده یا چون خانواده ش دخالت می کنن یا چون همسرش خیانت کرده…
تو اغلب موارد جدایی ما ترکیبی از عوامل مختلف موثرو داریم یعنی اینطور نیست که تنها یک عامل باعث طلاق بشه.
بیاین با هم ببینیم چه اتفاقی رخ میده که دو نفر به این نتیجه می رسن که جدا بشن؟
در نظر بگیرین که گاهی چند مورد از این فاکتورها کنار هم قرار می گیرن و روی هم اثر می ذارن و باعث متارکه میشن ولی ممکنه ما از برخی از اونها خبر نداشته باشیم (چون گاهی زن و شوهر به دلایل مختلف به اقوام یا دوستانشون همه چیزو نمی گن) یا انکارشون کنیم یا فکر کنیم کم اهمیتن.
در پاسخ به سوال چرا طلاق ما روانشناسان چون در اتاق درمان عوامل مختلفی رو بررسی می کنیم و مصاحبه و ارزیابی عمیقی انجام میدیم.
حالا به صورت جزئی تر به بررسی علتهای این پدیده یا پاسخ به سوال چرا طلاق می پردازم:
ازدواج رابطه عاطفیه و یکی از ستونهاش عشق و محبت و دوست داشتنه. حس خوب به طرف اگه تو جلسات اول وجود نداشته باشه و بویژه حس تنفر باشه بخاطر اینکه از قیافه و ظاهر طرف مقابل خوشمون نیومده و بخاطر توجیهاتی از قبیل داشتن شرایط مالی یا خانواده خوب و یا اصرار مستقیم یا غیرمستقیم خانواده این ازدواج صورت بگیره، ادامه پیدا نمی کنه و بعد وقتی فرد می بینه حسش همچنان منفیه حتی نمیتونه با اون رابطه جنسی برقرار کنه یا بهش محبت کنه، با خودش میگه چرا طلاق نگیرم.
توصیه می کنم مقاله مشاوره قبل از ازدواج رو مطالعه کنین.
موارد بسیاری بوده که توی جلسه مشاوره بهم گفتن من تو سنی ازدواج کردم که اصن چیزی ازش نمی دونستم، چیزی از خونه داری بلد نبودم یا مثلا می گن شوهرم سنش کم بود بلد نبود چطور رفتار کنه و یا تحت تاثیر خانواده ش بود. درسته بلوغ جسمی از سن ۹، ۱۰ به بعد کم کم شروع میشه ولی بلوغ جسمی به معنای بلوغ شخصیتی نیست.
تحقیقات نشون دادن یک علت مهم بسیاری از طلاقها دخالت خانواده هاست. فرهنگ جمع گرای کشور ما هنوز به اون پیشرفت نرسیده که به استقلال فرزندان احترام گذاشته بشه.چرا طلاق رخ نده وقتی هنوز برخی خانواده ها از زوجین جوان توقع زیاد دارن و با توقعات و دخالتهای افراطی شون باعث موج منفی تو رابطه اونها میشن. و متاسفانه گاهی حتی کمکها و حمایتهای افراطی خانواده ازدواج فرزندانو در معرض آسیب قرار میده.
مطالعه مقاله طرحواره و خانواده همسر می تونه تکمیلی باشه.
تفاوت در رسم و رسوم و شخصیتهای اصلی خانواده مثلا اینکه پدر خانم اخلاق خاصی داره یا مادر آقا روحیات خاصی داره و این تو رفت و آمدها و ارتباطات خودشو نشون میده باعث میشه رابطه زوجین به مشکل بخوره. گاهی این مشکلات از دوران عقد شروع میشه و تا سالها همچنان خشم اون اتفاقات توی رابطه شون سروکله ش پیدا میشه. چرا طلاق بخاطر این موضوع رخ میده چون زوجین نمی تونن تفاوتهای رسم و رسوم و فرهنگی رو بپذیرن و خودشونو با اونها وفق بدن و همین تاثیر منفی تو ارتباط خودشون، فرزندپروری، تفریحاتشون و… میذاره.
وقتی تمرکز عده ای توی زندگی مشترک بیشتر بجای اینکه رابطه عاطفی سالم و پذیرش فرد مقابل با اعتقادات متفاوت باشه این مساله می تونه باعث جدایی عاطفی و سپس طلاق بشه. البته که اگه فردی براش مهمه حتما باید قبل ازدواج به این ملاک توجه کنه و گرنه این موضوع پاسخی به چرا طلاق خواهد بود البته بسیار هم پیش میاد که زوجی نظرش بعد ازدواج تغییر می کنه و همسرش نمی تونه اینو بپذیره و ممکنه این تغییر هم چون توی سبک زندگی و ارتباط اثر بذاره بیشتر رابطه عاطفی رو خراب کنه.
مهارتهای زندگی دهگانه از جمله کنترل خشم، حل مساله، ارتباط موثر، حل تعارض، جرات ورزی و… مهارتهایی هستن که چه برای زندگی مجردی و چه مشترک لازم هستن و داشتن اینها نشونه پختگی و بلوغ شخصیتیه. ما تو زوجین ناسازگار فقدان این مهارتهارو می بینیم و تو بسیاری موارد همین فقدان زوجین رو به سمت آشفتگی ارتباطی و متارکه سوق میده.
مهارت همسرداری، ارتباط با خانواده همسر، مسوولیت پذیری در نقش همسر یا مادر، برقراری رابطه عاطفی درست و گذشت و چشم پوشی از خطا، مرزبندی در ازدواج از مهارتهایی هستن که اگه زوجین نداشته باشن مث این می مونه که کسی ماشین خریده ولی رانندگی بلد نیست و می خواد رانندگی بکنه، در اون صورت تصادف حتمیه. بهتون توصیه میکنم مقاله مهارتهای لازم برای رابطه عاطفی رو بخونین.
ما مشکلات زوجین و بحرانهایی که برای خانواده بوجود میاد رو از دیدگاههای مختلفی بررسی می کنیم، یکی از این دیدگاه ها، طرحواره درمانیه. طرحواره ها چه ربطی به سوال چرا طلاق داره؟ خب وقتی زوجین طرحواره های ناسازگاری داشته باشن که باعث الگوهای ارتباطی ناسالم بشه و رابطه اونارو خراب کنه و درمان هم نشن به احتمال زیاد به سمت جدایی می رن.
برای خودشناسی و اصلاح مشکلات شخصیتی تون می تونین دوره صوتی خودشناسی با طرحواره ها رو تهیه کنین.
گاهی ممکنه زوجین نتونن بچه دار بشن حتی با روشهای جدید برای بارداری و این مساله در کنار بقیه مسائل دلیل محکمی برای برخی افراد برای طلاق میشه.
فقر، بیکاری مرد که می تونه ناشی از مسوولیت پذیر نبودنش باشه، خرجی ندادن بخاطر خساست یا نداشتن مدیریت اقتصادی و ولخرجی می تونه باعث تحمیل سختی به خانواده بشه و ارتباط اعضا آسیب ببینه.
چرا طلاق باید بخاطر مسائل جنسی رخ بده؟ چون یکی از دلایل ازدواج تامین نیاز جنسی زن و مرده. اگه این نیاز به هر علتی از قبیل مشکلات یا اختلالات جنسی برطرف نشه یا رابطه جنسی بی کیفیت باشه، تاثیر منفی توی رابطه شون میذاره و یکی از دلایل جدایی در کنار عوامل دیگه میشه. توی مقاله نقش رابطه جنسی در طلاق بیشتر به این موضوع پرداختم.
اعتیاد میتونه باعث مشکلات اقتصادی، ارتباطی، جنسی، خانوادگی و… بشه و در صورت عدم ترک مواد، زن خسته میشه و انگیزه ش برای ادامه زندگی کم میشه.
این مساله یک پاسخ تخصصی به سوال چرا طلاق هست، گاهی زوجین نمی دونن که علت مشکلاتشون اختلالاتی مثل افسردگی، وسواس، اضطراب، یا اختلالات شخصیتی هست. این اختلالات باعث رفتارها و فکرهای ناسالم میشن که به رابطه آسیب می زنن و در صورت درمان زن و شوهر ارتباط سالمی رو تجربه می کنن.
یکی از دلایل بسیار مهم که باعث جدایی میشه خیانته، خیانت به هر دلیلی که باشه اگه درمان نشه زوجین نمی تونن تحمل کنن. البته که خیانت خودش نشونه ای از عوامل متعدد قبلی که ذکر شد، می تونه باشه. مقاله طرحواره و خیانت براتون تو این زمینه مفیده.
گرچه خانواده مهمترین نهاد عاطفی جامعه ست و زوجین با هم قرار قانونی و شرعی گذاشتند که تا آخر عمر با هم باشند ولی اگه هر کدوم از عوامل بالا یا ترکیبی از عوامل بالا وجود داشته باشه و اصلاح نشه و ازدواج بستر آسیب روحی اعضا خانواده بشه و زوجین حاضر به تغییر و بهبود شرایط نشن بهتره که طلاق رخ بده و اینجا ما باید تفسیر مثبتی از طلاق داشته باشیم.
در حال حاضر که از هر سه ازدواج یکی شون منجر به طلاق میشه، دگه طلاق مث دوران گذشته به عنوان ننگی برای خانواده محسوب نمیشه. چرا طلاق باید زودتر پذیرفته بشه؟ چون الان تو هر فامیل و بعضا هر خانواده یک فرد طلاق گرفته هست ولی متاسفانه برخورد منفی با این پدیده باعث میشه افرادی که جدا شدن بیشتر احساس منفی درباره خودشون داشته باشن و زندگی شون دیرتر به شکل عادی دربیاد.
خب میخام از جنبه های مثبت طلاق براتون بگم پس با من همراه باشین. می تونین مقاله زندگی بعد از طلاق رو هم بخونین.
یکی از نشانه های بزرگسال رشدیافته و سالم پذیرش هست. پذیرش بحرانها، تفاوتها، اتفاقات پیش بینی نشده، نقص ها… و البته این پذیرش به معنای انفعال نیست بلکه به معنای نجنگیدن و خشمگین نبودن و به عکس آرام بودن و تلاش سالم برای تغییر مسیر و رشده. وقتی ببینم زندگی مشترک به نتیجه نمی رسه و بیشتر ناراحت کننده ست اینو می پذیرم و جایی که طلاق لازمه به این سمت حرکت می کنم.
تصمیم به جدایی گرفتن یعنی داشتن رویکردی باز نسبت به زندگی، یعنی اینکه زندگی رو فقط تو ازدواج خلاصه نکنم و نگم تحت هر شرایطی من باید متاهل بمونم و این خانواده نابسامان رو حفظ کنم. یعنی من به گستره زندگی م نگاه کنم و نه فقط حال حاضر.
یعنی زندگی من اینقد ارزش داره که تلاش کنم به بهترین وجه بسازمش نه اینکه به هر نحوی فقط تحمل کنم و ادامه بدم. فردی که با بررسی و پختگی برای متارکه اقدام میکنه نمی خواد زندگی باری به هر جهت داشته باشه، میگه چرا توی این زندگی بمونم و آسیب ببینم، اون می خواد زیستن خودش و فرزندشو به بهترین شکلی که از دستش برمیاد، به منصه ظهور برسونه.
طلاق یعنی من در مقابل ترس از تنهایی، ترس از قضاوت و سرزنش اجتماع، ترس از مسوولیتهای سنگین زندگی به تنهایی(ممکنه با ترس تو ذهنم بگم چرا طلاق؟)، و نگرانی های آینده وایمیسم و به اونها غلبه می کنم. چه بسیار زنها و مردهایی که بخاطر ترسشون با وجود طلاق عاطفی حاضر به جدا شدن نیستن.
فردی که خودشو برای جدایی آماده می کنه با این دید که میشه بر سختی ها غلبه کرد و من می تونم دوباره زندگی رو بسازم پس جدا میشم، الان وقتشه کار خردمندانه ای انجام بدم برای خودم و نه بخاطر احساسات منفی بمونم تو این رابطه، به سمت رشد پس از جدایی پیش میره.
کسی که با وجود سختی ها تصمیم میگیره از همسرش جدا بشه نمی خواد نقش قربانی رو تو زندگی ش بگیره و بگه من کاری نمی تونم بکنم و چاره ای ندارم و همینه که هست و من مجبورم بسوزم و بسازم، بلکه می خواد مسوولیت سختی های زندگی رو به دوش بگیره و از ترسها و قضاوتها بگذره و در عوض خودش ناجی زندگی ش بشه.
برخلاف باور جامعه که می گن چرا میخوای طلاق بگیری؟ باید به خاطر بچه ت تحمل کنی، و یا میگن کسی که طلاق می گیره به فکر بچه هاش نبوده، باید به این افراد گفت چرا طلاق رو بدترین تصمیم می شمرین؟ یا فکر میکنین فردی که جدا میشه آدم به فکری نیست؟ گاهی بهترین تصمیم گیری برای بچه ها جدا شدن و رها کردن زندگی مشترکه، بخاطر آرامش روانی و احساس امنیت بچه ها، بخاطر خوب تربیت شدن بچه ها. پس در بسیاری اوقات اون مادر یا پدری که جدا میشه بسیار والد خوبی هم هست. مقاله بچه های طلاق رو مطالعه کنین.
اینجا نکته هایی رو براتون میگم که اگه تو مرحله تردید هستین بتونین افکار و تصمیمتونو بازنگری کنین و با درجه اطمینان بیشتری برای موندن یا رفتن تصمیم بگیرین.
اگه از من بپرسین با اینهمه دلیل برای جدایی، پس خوبه طلاق بگیریم دیگه؟ من میگم نه، چرا اولین اقدام طلاق باشه؟ صبر کنین. صبر کنین شاید هنوز بشه کاری کرد. ببنین اگه خونه ای نیاز به تعمیرات داشته باشه اولین قدم خراب کردنشه؟ نه اولین قدم و حتی تا چندمین قدم هم ما برای تعمیرش اقدام می کنیم. پس بیاین ببینین خونه ازدواج رو چطور میشه تعمیر کرد؟
اگه زوجین کارگاه های مهارتهای زندگی شرکت کنن و یا توی جلسات رواندرمانی فردی مهارت دهگانه زندگی رو یاد بگیرن و تمرین کنن و درونی ش کنن بسیاری از مشکلات ارتباطی شون حل میشه، خب چرا وقتی میشه با یادگیری پخته تر رفتار کرد چرا طلاق بگیریم؟
خانم یا آقایی که احساس مسوولیت داشته باشه بجای تمرکز برای تغییر طرف مقابل، اول نقص های خودشو برطرف می کنه نه صرفا بخاطر نگهداشتن ازدواج، بلکه بخاطر احساس مسوولیت به خودش بخاطر مراقبت از خودش. اشتباهات خودشو می پذیره و سعی می کنه اونارو اصلاح کنه بجای اینکه اونارو انکار و فرار کنه.
اگه زوجین نیاز به آموزش مهارتهای زندگی مشترک مث مهارت عشق ورزیدن، مهارتهای رابطه جنسی، مهارتهای ارتباط با خانواده همسر رو یاد بگیرن چرا طلاق بگیرن درحالیکه با این آموزشها میشه زندگی مشترک بهتری رو برای خودشون رقم بزنن و از خیلی دردسرا خودشونو نجات بدن. پیشنهاد می کنم مقاله نیاز عاطفی رو بخونین.
اگه طلاق صرفا تحت تاثیر هیجانات صورت بگیره و بدون برنامه و آمادگی باشه حتما حتما پشیمونی در پی خواهد داشت، پس صبر کنین عجله نکنین و با یه برنامه خوب اول برای تعمیر ساختمان زندگی مشترک قدم بردارین اگه نشد برای طلاق برنامه ریزی کنین.
چرا طلاق بگیرین وقتی علت اصلی اختلالاتیه که با جلسات رواندرمانی قابل درمان باشه؟ زوجین نمی دونن که اختلالات روحی درمان داره و درمانشون میتونه باعث بهبود رابطه زناشویی بشه. هر قدر هم که درمان این موارد طول بکشه به اینکه بخاطر این اختلالات رابطه زوجین خراب بشه و به سمت طلاق برن، می ارزه. مثلا اختلال وسواس، افسردگی، احتکار، یا اختلالات شخصیتی اگه فرد تو جلسات روانشناسی شرکت کنه بهبود پیدا می کنه و یه نکته کلیدی اینکه جدایی باعث درمان این مشکلات روحی نمیشه بلکه اونو برای فرد بدتر می کنه. بهتون توصیه می کنم مقاله اختلال اضطراب اجتماعی رو تو سایت مطالعه کنین.
گاهی علت اختلافات انعطاف ناپذیری ما و داشتن طرحواره معیارهای سرسختانه یا طرحواره های دگه ماست که باعث میشه نتونیم نسبت به همسرمون پذیرش داشته باشیم و فکر کنیم اون باید اونی بشه که ما میخوایم، بخشی از زندگی واقعی پذیرش نقصها و تفاوتهای اطرافیانه، پذیرش باعث میشه بدون رنج کشیدن با اونها زندگی کنیم.
اگه دخالت خانواده ها کنترل بشه و مرز زوجین از والدینشون مشخص و استاندارد بشه یعنی میزان رفت و آمد به حدی باشه که باعث قهر یا صمیمیت بیش از حد یا دخالت نشه و زندگی مشترک تاثیر منفی نگیره، یکی از عوامل طلاق حذف میشه. در این صورت تا وقتی میشه با چنین کاری یک ازدواج رو نجات داد، چرا طلاق.
…و در نهایت اگه واقعا با همه این تلاشها نتونستین مشکلاتو حل کنین، خودتونو سرزنش نکنین و عذاب وجدان نگیرین که چرا من نتونستم لابد من کم گذاشتم و ضعیف بودم. بلاخره هر انسانی نقطه ضعفهایی داره و ظرفیت روانی محدودی داره. برخی از مشکلات زندگی مشترک واقعا به تلاش مشترک نیاز داره و یک طرفه نمیشه براش کاری کرد. پس وقتی به این نقطه رسیدین با چشم اندازی روشن نسبت به آینده دست از چرا طلاق گفتن بردارین و برای اقدامات قانونی آماده بشین. مقاله قوانین طلاق می تونه تو این زمینه بهتون آگاهی بده.
حالاکه حرف از طلاق شد بذارین یکی از دلایلی که این همه رابطه ها به طلاق منجر میشه رو بهتون بگم: اهمیت ندادن به مشاوره قبل از ازدواج. این مقاله رو بخونید شاید بدردتون بخوره (مقاله مشاوره قبل از ازدواج) و اهمیت مشاوره قبل از ازدواج رو به ویژه اگه قصد ازدواج دوم دارین درک کنید.
